کد مطلب:28729 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:145

تندروی دینی در اصطلاح احادیث












آوردیم كه اسلام، دین وسط است و افراط، تندروی و خروج از اعتدال را برنمی تابد. این حقیقت را درآموزه های دینی با عناوین گونه گون توان یافت؛ از جمله در زبان روایات از افراط و تندروی با عنوان «تَعَمُّق» یادشده است. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

إیّاكُم وَالتَّعَمُّقَ فِی الدّینِ! فَإِنَّ اللَّهَ قَد جَعَلَهُ سَهلاً، فَخُذوا مِنهُ ما تُطیقونَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ ما دامَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ وإن كانَ یَسیراً.[1].

از سختگیری در دین بپرهیزید؛ زیرا خداوند، آن را آسان قرار داده است. از دین، آنچه را كه توانش را دارید بگیرید؛ چرا كه خداوند، كار خوب امّا مستمر را، هر چند اندك باشد، دوست دارد.

اكنون اندكی در معنای این واژه در نگاه فرهنگ نویسان و عالمان تأمّل كنیم.

خلیل بن احمد فراهیدی نوشته است:

المُتَعَمِّق:المُبالِغُ فِی الأَمرِ المَنشودِ فیهِ، الَّذی یُطلَبُ أقصی غایَتِهِ.[2].

متعمّق: زیاده روی كننده در هدف مورد نظر خویش؛ شخصی كه در پی دستیابی به نهایتِ ممكن است.

ابن منظور آورده است:

المُتَعَمِّق:المُبالِغُ فِی الأَمرِ، المُتَشَدِّدُ فیهِ، الَّذی یَطلَبُ أقصی غایَتِهِ... [3].

متعمق: كسی كه در چیزی زیاده روی می كند و آن را سخت می گیرد و می خواهد نهایت آن را بجوید.

این معنا را در بیان محدّثان نیز می توان یافت. محدّثان در شرح و تبیین روایات فراوان، تعمّق را به:زیاده روی، خروج از اعتدال و افراط (در برابر اعتدال) به كار گرفته اند.[4].

با كاوش در موارد استعمال واژه «تعمّق» در فرهنگ ها و احادیث اسلامی منقول در منابع فریقین، برای پژوهشگر تردیدی باقی نمی ماند كه مراد از این واژه در فرهنگ اسلامی، افراط، تندروی و خروج از اعتدال است. به هرحال، اگر نبود جز روایتی كه متن آن را آوردیم، در اثبات این ادّعا بسنده بود.

چنین بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله هماره به یارانش سفارش می كرد كه در امور دین از مرز اعتدال نگذرند، خود را در تنگنا قرار ندهند، شور و نشاط را در پرستش از دست ندهند و خود را در مرز سنّت حفظ كنند. مجموعه سفارش ها و آموزه های آن حضرت كه بسیار خواندنی و درس آموز است، متأسّفانه در این مجال نمی گنجد. لذا نمونه هایی از آن را می آوریم:

ألا وإنَّ لِكُلِّ عِبادَةٍ شِرَّةً، ثُمَّ تَصیرُ إلی فَترَةٍ، فَمَن صارَت شِرَّةُ عِبادَتِهِ إلی سُنَّتی فَقَدِ اهتَدی، ومَن خالَفَ سُنَّتی فَقَد ضَلَّ وكانَ عَمَلُهُ فی تَبابٍ، أما إنّی اُصَلّی و أنامُ، و أصومُ و اُفطِرُ، و أضحَكُ و أبكی، فَمَن رَغِبَ عَن مِنهاجی وسُنَّتی فَلَیسَ مِنّی.[5].

برای هر عبادتی انگیزه ای وجود دارد كه بعداً به سستی می گراید. هر كس كه انگیزه عبادتی اش وی را به سنّت من بكشاند، هدایت شده است و آن كه با سنّت من مخالفت كند، گم راه شده است و كردارش بر زیان است. من نماز می گذارم، می خوابم، روزه می گیرم، افطار می كنم، می خندم و گریه می كنم. هر كس از روش و سنّت من روی گرداند، از من نیست.

پیامبرصلی الله علیه وآله در آینه زمان، كسانی از امّتش را می دید كه به لحاظ افراط و تندروی، در برابر حق می ایستند و پافشاری بر موضع، باعث می شود كه از دین الهی و حقایق آن فاصله گیرند. آن بزرگوار در مقامی فرمود:

إنَّ أقواماً یَتَعَمَّقونَ فِی الدّینِ یَمرُقونَ مِنهُ كَما یَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ.[6].

گروه هایی از مردم، در دین، سختگیری می كنند و از آن دور می گردند، چون دور شدن تیر از كمان.

و در كلامی برای نشان دادن چگونگی چهره های این گونه كسان فرمود:

إنَّ فیكُم قَوماً ویَدأَبونَ ویَعمَلونَ حَتّی یُعجِبُوا النّاسَ وتُعجِبَهُم أنفُسُهُم. یَمرُقونَ مِنَ الدّینِ كَما یَمْرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ.[7].

در بین شما گروهی هستند كه عبادت می كنند و مردم را از عبادت خود، به شگفتی وا می دارند و پیش خود به عُجب، گرفتار می گردند و چون گریز تیر از كمان، از دین می گریزند.

تعمّق (تندروی و افراط) و با معیار آن دیگران را سنجیدن، سرانجامی جز داوری های ناهنجار، خود را حق دیدن و دیگران را طرد كردن و... نخواهد داشت. این گونه نگرش هاست كه تفرّق ایجاد می كند، كژی می آفریند و شقاق ایجاد می كند و در نتیجه، كفر را بر شانه های خود، استوار می دارد. كلام علی علیه السلام در تبیین این حقیقت، بسی روشنگر است كه تعمّق را از بنیادها و استوانه های كفر تلقّی كرده است:

وَالكُفرُ عَلی أربَعِ دَعائِمَ:عَلَی التَّعَمُّقِ، وَالتَّنازُعِ، وَالزَّیغِ، وَالشِّقاقِ؛ فَمَن تَعَمَّقَ لَم یُنِب إلَی الحَقِّ.[8].

كفر بر چهار پایه استوار است: بر سختگیری، درگیری، شك و دشمنی. هر كس سخت گیرد، به حق نمی رسد.

این گونه كسان با تأكید بر پندار خود و زیاده روی در فكر و آن گاه كنش های افراطگرایانه، هرگز مجال بازگشت به حق را نمی یابند و از این روی، به اسلام گردن نمی نهند؛ چرا كه اسلام جز تسلیم حق بودن و به آن معترف شدن و از آن تن نزدن، چیز دیگری نیست.

بزرگ ترین مشكل خوارج، متأسفانه، این تندروی و افراط بی مرز بود و از این روی، درنهایتْ بدین باور دست یافتن كه هر كسی متفاوت با آنان بیندیشد و بگوید و عمل كند، در حیطه كفر خواهد بود.









  1. كنز العمّال:5348/35/3، الجامع الصغیر:2933/452/1.
  2. كتاب العین:579.
  3. لسان العرب:271/10، النهایة:299/3.
  4. مجلسی در توضیح آنچه از امام كاظم علیه السلام روایت شده كه «در وضو تعمّق نورزید» گفته است:«یعنی در مصرف آب و تلاش فزون تر در رساندن آب به بدن، افزون از شستن مطلوب» (بحار الأنوار:258/80. نیز، ر. ك:وسائل الشیعة:434/1، «باب استحباب صفق الوجه بالماء قلیلاً عند الوضوء وكراهة المبالغة فی الضرب والتعمّق فی الوضوء»، صحیح البخاری:2661/6 «باب ما یكره من التعمّق والتنازع فی العلم والغلوّ فی الدین والبِدع»).
  5. الكافی:1/85/2. نیز، ر. ك:كنز العمّال:44439/276/16.
  6. مسند ابن حنبل:12615/318/4 از انس بن مالك.
  7. مسند ابن حنبل:189/3.
  8. نهج البلاغة:حكمت 31، الكافی:1/392/2، الخصال:74/232، تحف العقول:166.